- ۲۲ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۴۶
- ۴ نظر
حتی قبل از نوشتن یک جمله میدونم که این پست، پست شسته رفتهای نخواهد بود! دو هفتهی اخیر رو، بعد از انجام دادن یک سری کارهای طاقتفرسا به بیکارترین شکل ممکن در چهار سال اخیر زندگیم گذروندم. برای خوابیدنم زمان خاصی مشخص نکردم و شبها رو به دیدن سریال گذروندم. گذاشتم که با ساعت طبیعی بدنم بیدار بشم و برای بیداری ساعت کوک نکردم. دوباره ورزش رو از سرگرفتم و کارهای باقیمانده رو با آرامش و به دور از هیاهو انجام دادم.
در تمام طول زندگیم هیچوقت نتونستم کسانی رو درک کنم که میگفتند هر چه قدر فشار بیشتری تحمل کنند میتونند نتایج بهتری بگیرند. من همیشه جزو اون دستهای بودم که زمان فرجهها خوندن درسها رو تموم میکردم و شببیداری امتحان رو نمیکشیدم. درک نمیکردم که چرا دوستانم فرجهها رو نادیده میگرفتند و شبهای امتحان تا صبح بیدار میموندند. برای من همیشه داشتن زمان اضافه برای بطالت مهم بود. کتاب در ستایش بطالت رو نخواندهام. گرچه با تعاریفی که ازش شنیدهام حدس میزنم که دربارهی همین موضوع باشد. دربارهی پیدا کردن آرامش به دور از ضربالعجلها و گذروندن زندگی با ریتم کندتر.