Rhapsody

امروز از اون روزهاست که باید یه موسیقی باشکوه پیدا بشه براش. اتفاق خاصی نیفتاده ولی حال و هوای امروز به این می خوره که یه موسیقی جدید براش پیدا بشه که اشک رو تو چشام جمع کنه.

آخر شب این پست رو ادیت می کنم اگه موسیقی موردنظر رو پیدا کردم.

*EMINEM

همه چیز داره میشه مثل قبل. نشانه ها تا قبل از امروز کوچیک بودن و نمی شد دیدشون. نمی شد به هم ربطشون داد. ولی امروز که بعد از 4 سال دوباره یه سری از آدم های قبل از این ناگهانی به زندگیم برگشتن همه چیز روشن شد. امیدوارم تهش مثل 4 سال پیش نشه. گرچه خیلی هم بد نبود ولی همه چیز می تونست بهتر باشه. من آدم چهار سال قبل نیستم ولی شرایط با تقریب خوبی مثل شرایط گذشته است. امیدوارم تغییرات این چهار سال وزن بیشتری داشته باشن تو میانگین زندگیم.

اگه روزی بخوام ازدواج کنم، با کسی ازدواج می کنم که کلی کتاب داشته باشه. یه میز تلویزیون می خریم از اینایی که پشت جای تلویزیونش کتابخونه داره. بعد کتاب هامون رو می چینیم توش. به جای گیرنده ی دیجیتال هم یک عدد اکس باکس یا PS4 (یا هر شماره ای که تا اون موقع اومده باشه!) می خریم و باهم رزیدنت ایول (تا هر شماره ای که اومده باشه!!) بازی می کنیم:)

And if of ships I now should sing what ship would come to me?

What ship would bear me ever back across so wide a sea?

What ship would bear me ever back

Across so wide a sea?

تبقى انت هاجرنی

وانت الی ظالمنی

فاکرنی هترجاک

أنا قلتها کلمة

وکل شیء قسمة

ودی قسمتی ویّاک


Yasmine Hamdan-La Mouch

English Translation

تازگی ها متوجه شدم که از اصطلاحات شاملو تو شازده کوچولو چه قدر در گفتار و نوشتارم استفاده می کنم. بعد از اون همه بار خوندن و گوش دادن بهش گمونم کلمه به کلمه اش تو تمام وجودم رسوخ کرده.