نیمه شب…
موهام رو کوتاه کردم. پشیمونم؟ خیلی خیلی زیاد. ولی اوکیه. چک کردم و الان میدونم که موهای آدم میانگین ماهانه ۱.۵ سانتیمتر رشد میکنه. و با سیستم ژنتیکی من احتمالاً در حد ۴ تا ۵ ماه باید صبر کنم تا قدش برسه به قد دلخواهم. سخته اما باهاش کنار اومدن. واقعاً نمیدونم چطور باید جمعش کنم و چطور باید بذارم باشه روزانه. ولی درمیاد. ۴ ماه دیگه در بدترین حالت ۶ سانت بهش اضافه شده و ۶ سانت همهی اون چیزیه که موهای من احتیاج داره برای قشنگ بودن.
امروز رو به خودم آف داده بودم. کارای خونه رو انجام دادم و یه سر با دوستم رفتم بیرون. به یه چیزی رسیدم این مدت. هرکسی که فکر میکنی زندگی عالیای داره و همه چیز بر وفق مرادشه، همون کسیه که تو هنوز اونقدر نشناختیش که رنجهاش رو بدونی. واسه همین کمتر مقایسه میکنم خودم رو. و هر بار که یادم رفته این موضوع رو، زندگی یه جور بهم یادآوریش کرده.
دارم تلاش میکنم با استرسم کنار بیام. یه اصل دیگه دارم باز برای خودم. وقتی استرس میگیرم، با صدای تحکمآمیزی از خودم میپرسم: آیا این زمین بازی توئه؟ آیا جایزهی تهش چیزیه که تو میخواستی؟ و در ۹۰ درصد مواقع جواب منفیه. ۱۰ درصد باقیمونده هم خب باید براش تلاش کنم. که باعث میشه بشینم و کارهاش رو در راستاش انجام بدم. و مثل پادشاه تو شازده کوچولو منتظر باشم تا به وقتش به وقوع بپیونده.
تراپی رو ادامه میدم. و خیلی خوبه. درست دست میذاره روی اون بخشهایی از وجودم که به خاطر دروغ گفتن به خودم و فریب دادن خودم طفره میرم از مواجه شدن باهاش و کاری براش انجام دادن.
زندگی آسون میگذره؟ نه. ابداً. خیلی سخته چون سرچشمهی سختی از جایی میاد که من نیستم. و نمیتونم ریکشنها رو عوض کنم تا نتیجهی مطلوبی داشته باشه. من نمیتونم کاری کنم چون کار من هیچ تاثیری روی وضعیت موجود نداره. با این حال ادامه میدم؟ البته. به قول تراپیستم، با یه چشم اشک و یه چشم خون باید بری جلو، کار کنی، درس بخونی، دوستت رو ببینی و زندگی کنی. زندگی کردن رو یادت نره هیچوقت.
- ۰۳/۰۶/۳۱