چندین هفته بعد از اولین روز از بیست و پنج سالگی
امسال اولین سالیه که این قدر سنم رو تکرار میکنم. قبل از این، از پانزده سالگی تا بیست و یکی دو سالگی، پانزده ساله باقی مانده بودم. بعد از آن هم تا همین پارسال انگار سنی نداشتم و موجود فضاییای بودم که به زمین آمده و احتمالا سنش به اعداد و ارقام دیگری حساب میشده. امسال اما هرکاری که میکنم پشتش کلی حساب و کتاب است که تو بیستوپنج ساله هستی و فلان کار را انجام دادهای و فلان کار دیگر را نه. که مثلا بهمان قدر سال وقت داری که برسی به نقطهی A و بعد از آن مسیر را عوض کنی به سمت B. خلاصه که دارم اضطراب رسیدن به نیمه دومِ دهه سوم زندگی را تجربه میکنم که خب به هیچ عنوان احساس خوشایندی نیست! چون انگار دارم با زمان مسابقه میدم. مسابقهای که از ازل معلوم بوده که برنده نهاییاش کیه. برای اینکه بیشتر به زمان (یا عدم تواناییام در مسابقه دادن باهاش!) توجه کنم، برای خودم کانال زدهام. چون احساس میکنم به دلیل در دسترس بودن کانال میشه راحتتر و در لحظهتر بنویسم و فکر میکنم برای منی که اون قدر تلاش میکنم سرم به زندگیم گرم باشه که فرصت نمیکنم یک دقیقه بشینم و ببینم چه موجودیتی دارم چیز مفیدی باشه! اسم کانال رو فعلا رزرو کردم و هر از چندگاهی توش چیزهایی مینویسم تا بعد از تعطیلات که بتونم منتشرش کنم. از همون اول اومدن کانالها فکر نمیکردم که روزی برسه که من بخوام کانال نویسی کنم! حتی احتمالش هست که گوشه و کناری توی کامنتهای کسی یا توی پستهای قبلیم چیزهایی هم در مذمت کانال نویسی نوشته باشم! ولی خب انسان تغییر میکنه و من هم احساس میکنم که تغییر کردم!
+ قرار نبود پست ختم بشه به کانال تلگرام! ولی اسمی که رسیدم بهش برای گذاشتن روش به شدت خفنه. در حدی که دلم میخواست یه اینفلوئنسری، یوتیوبری چیزی بودم و یه شرکت یا برند ایجاد میکردم با این اسم:)))
سلام
سال نو مبارک. شروع بیست و پنج سالگی هم مبارک.
یه ذره زود شروع نکردی به حساسیت روی سن و سال. به سی برسی چه خواهی کرد؟! حساسیت روی سن چیزیه که اغلب از بیرون به آدم القا میشه و مهم اینه که از زندگیمون درست استفاده کنیم.
براتون آرزوی روزهای خوب و خوش فراوان دارم.
+ کانال عمومی شد به منم آدرس بدید لطفا.