...Dazzling
سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۱:۴۹ ق.ظ
رفتیم بیرون ساعت یک بعد از نیمه شب. فقط به خاطر برف. فقط به خاطر اینکه چندین سال بود دم تولدم برف نیومده بود. توی خیابون فقط ما داشتیم راه می رفتیم. انگار یکی داشت اکلیل می پاشید رو زمین. چند ثانیه ایستادم تا یادم بمونه برای بعدها. مثل تمام شب هایی که از بهمن یادم مونده. خوب یا بد.
خیلی حس خوبیه، نصفه شب که هیشکی نیست آدم بره زیر برف ^_^ البته من که نرفتم تا حالا ولی از پشت پنجره لذتشو بردم :))
تولدت مبارک :)