...Let the sky fall
شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۲۰ ب.ظ
داییم اومده بود خونه مون. شیر کاکائو خریده بود و بستنی لیتری. حدس می زنم سه شنبه بود آخه داشت جومونگ و مرگ تدریجی یک رویا رو نشون می داد. فلشش رو بهم داد. نشستم پشت کامپیوتر و فلش رو باز کردم به اندازه ی دو هفته مون توش فیلم بود و موسیقی. رسیدم به howl's moving castle. نگاهش کردم. تموم که شد خشکم زده بود. با تمام وجودم دوستش داشتم.
- With all these flowers in this valley you can easily open up a flower shop.
- so you're going away...
Howl : I feel terrible, like there's a weight on my chest.
Young Sophie : A heart's a heavy burden
:)))