The storytellers
در سالهای ابتدایی ظهور سینما، مفهومی بهنام تدوین در فیلمسازی معنایی نداشت. تماشای فیلم به تماشای تئاتر از بهترین مکان ممکن برای نشستن میمانست و اکثر اوقات از قابلیت اصلی دوربینهای فیلمبرداری، سهبعدی بودن، استفاده نمیشد. فیلمها به معنای واقعی کلمه تصاویر متحرکی بودند که سیر داستانی خطی را دنبال میکردند. بازیگران به گونهای نمایشی به ایفای نقش میپرداختند چرا که گرفتن نمای کلوزآپ و اعطای شخصیتی منحصربفرد به هر کدام از عوامل صحنه رایج نبود.
نمونههای اولیهی تدوین در آثار اولیهی سینما در جهت دنبال کردن خط اصلی داستان به کار گرفته میشدند. در سفر به ماهِ جورج ملیس و زندگی یک آتشنشان آمریکایی اثر ادوین پورتر خبری از پلانهای امروزی نبود. اساسا پرش بین صحنهها در سیر روایی فیلم پیچیدهترین نوع تدوین حاضر در آن زمان بود.
پورتر در فیلم The great train robbery، از اولین روایت موازی در فیلم استفاده کرد. گروهی از دزدان وارد یک دفتر تلگراف نزدیک به خط راهآهن میشوند، اپراتور را مجبور میکنند که قطار را متوقف کند و سپس او را بیهوش میکنند. در صحنهی بعد وارد قطاری که به ایستگاه رسیده میشوند و اموال مردم را میدزدند. بعد از تمام شدن این سکانس، در یک روایت موازی، دختر اپراتور وارد دفتر میشود، پدرش را آزاد میکند و اپراتور به سراغ کمک میرود و در نهایت به مقابله با راهزنان میپردازند.
بعد از کاربرد روایت موازی در فیلم پورتر، D. W. Griffith فیلم Way down east را کار گردانی کرد. داستان فیلم روایتگر زندگی یک دختر جوان به نام آنا است که بعد از رابطه با مردی که او را فریب میدهد باردار میشود. بعد از به دنیا آمدن فرزندش و از بین رفتن او، آنا برای کار به خانهی Squire Bartlett میرود و پسر صاحبکارش دیوید شیفتهی او میشود. بعد از برملا شدن گذشته، آنا از محل کارش طرد میشود و در طوفانی سخت به راهش ادامه میدهد. در همین حین دیوید گروهی برای جستجوی او تشکیل میدهد و تماشاچی به عنوان یک دانای کل در تمام طول فیلم منتظر پایان ماجرا و سرنوشت شخصیتهای فیلم میماند.
روی هم رفته در طی سال های 1903 تا 1918 بسیاری از تکنیک های کلاسیک فیلمسازی مانند: continuity editing, close ups, parallel editing, expressive lighting, nuanced acting , reverse angle editing ابداع میشود و سیر روایی داستانها از همیشه پیچیدهتر می شود.
علاوه بر این تکنیکها، در سال 1912 Arthur Mackley در فیلم The Loafer، از تکنیکی که امروزه eye line matching نامیده میشود استفاده میکند. اما نحوهی استفاده از این تکنیک اشتباه بود! در صحنهی صحبت کردن دو شخصیت باهم، از دیدگاه تماشاچی به نظر میرسید که این دو با هم صحبت میکنند در حالیکه هر کدام به جهت مخالف نگاه میکنند. احتمالا مشکل اساسی در نحوهی استفاده از این تکنیک، عدم اطلاع از قانون 180 درجه بوده باشد.
در تکنیک 180 درجه، ابتدا در یک مستر شات، نمایی کلی از صحنه به تماشاچی داده میشود. سپس بین شخصیتهای داستان خطی فرضی کشیده میشود که دوربین باید همواره در یک سمت آن( همان سمتی که مستر شات گرفته شده) باقی بماند تا تغییر جهتها و زاویهی دید بازیگران برای تماشاگر محسوس باشد. یکی از بهترین استفادهها از این تکنیک در صحنهی مکالمات اسکاتی و جین در فیلم سرگیجه اتفاق می افتد.
مستر شات در فیلم سرگیجه به همراه خط فرضی
در دههی دوم ظهور سینما، ادیسون که یکی از سردمداران نوآوریهای مکانیکی در صنعت سینما به شمار میرفت تصمیم گرفت تا از حق اختراعاتش محافظت کند در نتیجه تمام کارگردانانی که از اختراعات او(از جمله نوع خاصی از فیلم) استفاده میکردند مطابق با قانون مجبور بودند هزینهای به ادیسون پرداخت کنند. این قانون مخالفان زیادی پیدا کرد بنابر این ادیسون مجبور شد تا با American Mutoscope and Bioscope Company همکاری کند تا بتواند در این اختلافات پیروز شود. نتیجهی این همکاری Motion Picture Patent Company بود که هدف اصلیاش دور نگهداشتن فیلمسازان یهودی مانند Carl Laemmle از صنعت سینما بود.
کارگردانان مخالف با این قانون از نیوجرسی و ایالتهای شرق آمریکا به ایالتهای غربی به خصوص لسآنجلس که نرخ مالیات پایینی داشت نقل مکان کردند. Laemmle در سال 1915 استودیوی فیلمسازی Universal را راهاندازی کرد. در حالیکه استودیوهای فیلمسازی شرق آمریکا جنبههای تکنیکی فیلمهای خود را موضوع اصلی تبلیغات فیلمهایشان قرار داده بودند، استودیوهای تازهتاسیس شرق آمریکا بیکار ننشستند و اولین ستارههای صنعت فیلمسازی مانند Florence Lawrence را به دنیا معرفی کردند.
پ.ن: در کتاب دو تا از بهترین نمونههای Parallel editing توی تاریخ سینما فیلمهای Strangers on a train اثر هیچکاک و scilence of the lambs اثر جاناتان دمی، نام برده میشه. در حالیکه داشتم strangers on a train رو میدیدم می تونستم تکنیکهای دیگهای مثل reverse shot و eye line matching رو هم توش پیدا کنم. Scilence of the lambs رو برای بار دوم دیدم. و یکی از بهترین تجربههای فیلم دیدنم شد! دفعهی اول آشنایی نسبتا زیادی با ساز و کار مغز سایکوپث ها و قاتلان سریالی از کتاب Mindhunter داشتم و بیشترین توجهم روی داستان و شخصیتپردازی و بازی بسیار خوب بازیگرها بود. این دفعه اما تلاش میکردم به جنبههای فنی ماجرا بیشتر نگاه کنم و تمام کلوزآپها و نورپردازیها و تدوین کار در نظرم برجسته شده بود.
پ.پ.ن: یکی از دلایل اصلی عدم استفاده از تدوینهای پیچیده این بود که کارگردانها گمون میکردن تماشاچی سیر داستانی رو نخواهد فهمید. واقعا دلم میخواد یکی از فیلمهای پیچیدهی الان از نظر تدوین مثل کارهای نولان و ترجیحا ممنتو رو برای تماشاگران اون موقع فیلم پخش کنم و عکسالعملشون رو ببینم! احتمالا در صورت دیدن همچین فیلمهایی، جامهها رو می دریدند و نعرهزنان به دشت و بیابون سر میذاشتن:دی
پ.پ.پ.ن: اگر تونستید این ویدیو از سریال شرلوک رو هم ببینید! تکنیکهای استفاده شده در این سکانس رو خیلی خوب توضیح میده.