Heartache
من واقعا احتیاج دارم به شنیدن خبرهای خوب. با تمام وجودم سعی میکنم که انسان تلخی نباشم اما بعد از این همه خبرهای بد و به در بسته خوردن توی این یک سال و نیم گذشته نمیدونم چهطور می تونم از حجم تلخی این روزهام کم کنم. هفتهی پیش درست بعد از نوشتن آخرین پست اینجا با از دنیا رفتن پدر دوستم احساس کردم که تمام بچگیمون، تمام احساسی که به محلهی قدیممون به عنوان خونه داشتیم از بین رفت. طوری که وقتی به دنبال یک داروخانهی خلوت برای گرفتن قرص مسکن رفته بودم به محلهی قدیمی دلم میخواست از جایی که تو همهی این سالها هنوز هم که هنوزه خونهمون بود دور بشم و هیچ وقت نبینمش. راستش خسته شدم از شنیدن نه و خبرهای بد و تلخ و سیاه.
برای رسیدن خبر خوبی که به تلاش آدم بستگی نداره باید چه کار کرد؟
+ ممنون میشم فاتحهای بخونید. خیلی خیلی خیلی شریف بودن.
- ۰۰/۰۶/۲۳
متاسفم بابت فوت شدن پدر شریف دوستت و یک عالمه آدم شریف دیگه.
یه تجربه میتونم بگم در مورد سوالت. یه مدت میرفتم باشگاه و اونجا بعد از یک ساعت ورزشهای خیلی سرعتی موقع سرد کردن مربی میگفت با این حس خوبی که الان دارید، به اتفاقات خوب فکر کنید. به خواستههاتون. باورم اینه که همون لحظات تاثیرات زیادی گذاشتن رو من و بعد از مدتی حالم بهتر شد. پس به نظرم با یه فعالیتی که میدونی برای دقایقی حالت رو خوب میکنه، مثل همین ورزش کردن یا نقاشی یا هر چی شروع کن، و تو اون حال خوب به اتفاقات خوب بیشتری فکر کن.