Rhapsody

All things that were left unsaid internally repeat

سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۳۵ ب.ظ

هفت هشت ساله که بودم دم سال تحویل تصمیم گرفتم سفره هفت‌سین رو من بندازم. تا جایی که می‌شد سین‌هاش رو جور کردم و ریختم توی ظرف. سفره رو انداختم و میوه‌ها و شیرینی‌ها رو چیدم کنارش. درست یک دقیقه مونده به سال تحویل، دیدم که میوه‌ها و شیرینی‌ها رو گذاشتن توی سفره. نمی‌تونستم بپذیرمش. توی ذهن من میوه و شیرینی توی سفره هفت‌سین اضافه بود. بهش تعلق نداشت و هر چه قدر توضیح می‌دادم هیچ‌کس نمی‌تونست متوجه بشه. وضعیت الانم هم همینه. ظرف میوه و شیرینی توی سفره هفت‌سین رو نمی‌خوام و هر چه قدر توضیح می‌دم هیچ‌کس متوجه نمی‌شه. 

  • ‎‎‎‎‎‎ ‎‎

Nocturnal

Snapshots

نظرات  (۱)

آی بدم میاد باید خودت رو خفه کنی تا بقیه یه چیزی رو بپذیرن :/ 

پاسخ:
تَهِشم نمی‌پذیرن اکثر موارد! باید تلاش کنی کار خودت رو بکنی که بعدا خودشون متوجه بشن اشتباه می‌کردن!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">