Rhapsody

.

چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۷:۴۴ ب.ظ

حالم چندان خوش نیست و این واقعه ی جدیدی به حساب نمیاد توی تمام پست هایی که این روز ها توی وبلاگ ها نوشته می شه. سه چهار روز دیگه می شه یک ماه که هر شب رو با استرس خوابیدم و هر روز صبح وقتی بیدار شدم که ضربان قلبم به شدت بالا رفته بود. توی ماه گذشته شبی رو داشتم که توی خواب گریه کردم. صبح بیدار شدم و نتونستم باور کنم که این من بودم که توی خواب اشک می ریخته. تا اینکه رفتم جلوی آینه و خودم رو دیدم که گوشه ی چشمم رد اشک های دیشب مونده. تمام یک ماه گذشته رو توی survival mode بودم و نمی تونستم به هیچ چیزی فکر کنم. الان که اون وضعیت تموم شده و همه مون کمی برگشتیم به حالت نرمال، دارم نتیجه ی همه ی اون استرس ها رو می بینم. خوابم به هم ریخته و چند ساعته که شانه ام درد می کنه. اگر اینجا رو می خونید، خواهش می کنم ماسک هاتون رو بزنید. از اون مهم تر فاصله تون رو با بقیه حفظ کنید و وقتی علائم بیماری دارید توی جلسات بیخودی و مزخرف کاری که هیچ خاصیتی ندارن شرکت نکنید. نه برای اینکه خودتون چیزیتون نشه، برای این که یک درصد کسی از شما این بیماری رو نگیره. 

 

  • ۹۹/۰۸/۰۷
  • ‎‎‎‎‎‎ ‎‎