من وقتی خواب میبینم پادشاهِ یه شهرِ فانتزی توی یه دنیای ناشناخته هستم و بعد توی مرزِ دو جهان میمیرم و میبینم یه عزاداریِ باشکوه و عجیب برام میگیرن و بعد توی زمان سفر میکنم و بعد دوباره زنده میشم و برمیگردم به اون شهر و خیانتکارها به خانوادۀ سلطنتی رو میکشم خیلی احساس خوشبختی میکنم. :)
پاسخ:
من خواب های این مدلی زیاد داشتم. تو وبلاگ قبلیم یه پست رفته بودم راجع به خواب هایی که دیده ام. این روز ها اما ذهنم باز نیست. کلی درگیرم و دلم به احساس خوابی که صد سال پیش دیدم گرمه:)
خوابتون من رو یاد دارن شان می اندازه و اون پنجره هایی که مرز دو دنیا بودن...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.