Drops of silence
پنجشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۳۸ ب.ظ
تنها باری که گریه کردم و از گریه کردنم حرصم گرفته بود اول دبیرستان بودم. داشتم به وراجی های یه نفر گوش می دادم که الان اسمش یادم نیست ولی قیافه اش از ذهنم پاک نمیشه. می دونستم که حرفاش منطقی نیست ولی احتیاج داشتم به دلیلی قوی تر از منطق یه دختر 15 ساله که فکراش درست بودن اما سنش باعث میشد احساس کنه به چیزی بزرگتر احتیاج داره. گریه می کردم و از خودم حرصم گرفته بود که چرا نمی تونم جوابش رو بدم. از اون موقع با هیچ کس بحث نکردم. فقط تلاش کردم تکلیفم رو با خودم روشن کنم که دیگه گریه ام نگیره...
ای کاش زنگ های فیزیکمون دوهزار ساعت طول می کشیدن.
- ۹۶/۱۰/۲۸